خاطرات یک معلم

ساخت وبلاگ
در مدرسه ای در حاشیه ی شهر اهواز دانش آموزی دارم در کلاس پنجم ابتدایی که این دانش آموز فرزند طلاق می باشد.

معلم کلاس هروز از این دانش آموز شاکی بود که واقعا قابل کنترل نیست و هر چه دنبال پدر او می فرستد نه پدر و نه مادر ونه زن پدر هیچ کس دنبال او نمی آمد تا اینکه تهدید به اخراج دانش آموز شد این بهانه ای شد برای آمدن یکی از اعضای خانواده ی او و بلاخره عمه او به مدرسه آمد عمه هم مادر طلاق گرفته را مقصر می دانست و فرزند را یک جانی و بد ذات میدانست که تنها با کتک خوب میشود.

کادر مدرسه از این موضوع ناراحت شدند و گفتند این بچه را رها کرده و توجهی به او دیگر ندارند .الان با او مدام صحبت می کنیم و قرار است به مشاوره معرفی کنیم .

انشاِلله هیچ دانش آموزی فرزند طلاق نباشد...

روایت یک معلم...
ما را در سایت روایت یک معلم دنبال می کنید

برچسب : خاطرات یک معلم,خاطرات یک معلم بازنشسته,خاطرات یک معلم ریاضی, نویسنده : 1ravait1moalem7 بازدید : 261 تاريخ : جمعه 19 آذر 1395 ساعت: 0:35